ويژگي هاي جامعه آرماني قرآن (1)
جامعه ي آرماني قرآن در ابعاد و شئون گوناگون اجتماعي، ويژگي هاي خاصّ خود را دارد. برخي انديشمندان مسلمان، کنار نهادن خود مختاري در برابر حاکميت خداوند متعال، اعتقاد به حاکميت خداي متعال، احترام به اراده ي عمومي، اجراي قوانين خدا و رسول به عنوان ضابطه ي دائم، فقدان تبعيض نژادي و عدم مرز زباني يا جغرافيايي، تبعيت سياست از اخلاق، شايسته سالاري، اجراي عدالت و امانت، تساوي حقوق منزلت و فرصت احساس مسئوليت در برابر خداوند و توازن روابط را از ويژگي هاي جامعه ي آرماني اسلامي دانسته اند. (1)
با عنايت به آن که شمارش تمام ويژگي هاي جامعه ي آرماني قرآن به صورت تفصيلي، بسيار مشکل است، هم چنين به سبب لزوم رعايت اختصار، به ذکر مهم ترين ويژگي هاي جامعه ي آرماني بسنده مي شود:
1. دين ورزي توحيد مدارانه
از آن جا که غايت آفرينش و حرکت تکاملي فرد و جامعه، شناخت و تقرب حضرت معبود و تجلي افزون تر صفات الهي در انسان و حاکميت اصلِ اصيل توحيد در تمام زواياي جامعه است، قوانين و ساز کار و روابط اجتماعي جامعه ي آرماني قرآن بر مبناي توحيدِ ناب سامان مي يابد. قرآن کريم، تنها راه حفظ بقاي امنيت و رفاه جوامع را کنار نهادن شرکت دانسته و علت هلاکت بسياري از جوامع را مشرک بودن اکثريت افراد آن معرفي مي کند:( قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِينَ )؛ (2)
بگو : در زمين بگرديد و بنگريد فرجام كسانى كه پيشتر بوده و بيشترشان مشرك بودند چگونه بوده است.
قرآن کريم، سبب نزول عذاب بر پاره اي از اقوام را ايمان نياوردن اکثريت آنان معرفي و در پايان خطاب به همگان خاطر نشان مي کند:
( إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ )؛ (3)
مسلّماً در اين واقعه عبرتى بود، ولى بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
بر اين اساس، نخستين شاخصه ي جامعه ي آرماني قرآن، نفي الوهيت و نيز ربوبيت انسان بر انسان با هر نام و شکل، و تجلي توحيد ناب در همه ي عرصه هاي حيات است. بدين سان مهم ترين ويژگي جامعه ي آرماني، دين ورزي گسترده بر اساس توحيد ناب است که جلوه هاي گوناگوني دارد:
الف) خلافت و صبغه ي الهي
همان گونه که انسان کامل، خليفه خدا و مظهر صفات جمال و جلال اوست، جامعه ي آرماني نيز که کامل ترين جامعه ي ممکن است، در بُعد اجتماعي از گونه اي از خلافت الهي برخوردار است؛ به اين معني که در تمام شئون اجتماعي آن، صفات جمال و جلال حضرت حق جلوه گر مي شود.قرآن کريم، معيار فضيلت و کرامت بني آدم را خلافت الهي دانسته است (4) و خليفه ي خدا کسي است که سخن مستخلف عنه را بگويد و حکم او را اطاعت کند و گرنه انسان طاغي و باغي، بايد به جاي نوايِ دل پذير کرامت، (5) تازيانه ي دردناک ( أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ) (6) را تحمل کند.
همان گونه که انسان کامل به عنوان خليفه ي خدا مي تواند به اذن خداوند مسئوليت خود را به خوبي انجام دهد، جامعه ي آرماني نيز به عنوان خليفه ي خدا مي تواند، آنچه را به عنوان اهداف جمعي تعقيب مي کنند دريابد و آرزوها و کمال اجتماعي خود را تحقق بخشد. قرآن کريم مي فرمايد:
( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ )؛ (7)
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين خود قرار دهد؛ همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين خود قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، تا مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند، و هر كس پس از آن به كفر گرايد؛ آنانند كه نافرمانند.
در آيه ي شريفه ي پيش گفته، سخن از استخلاف اين جامعه در زمين به ميان آمده است؛ اگر در اين آيه، خلافت را بر اساس آيات مربوط به خلافتِ الهي انسان (8) معنا کنيم، در اين آيه نيز به استخلاف اجتماعي مورد اشاره تصريح و تأکيد شده است ولي اگر آن را به معني جانشيني امت هاي گذشته بدانيم، به صراحت استخلاف اجتماعي پيش گفته را افاده نمي کند، ولي از جهت ديگري مي تواند چنين معنايي را در برداشته باشد، زيرا در جامعه ي مهدوي (عليه السّلام) که تحت امامتِ خليفه ي الهي و بر اساس رهنمودهاي خداوند اداره مي شود و مصداق اتمّ جامعه ي آرماني است، چون امام عصر (عليه السّلام) خليفه خداوند است و آحاد جامعه نيز به امام معصوم تأسّي مي کنند و روابط اجتماعي و نظام حاکم بر جامعه نيز مبتني بر اوامر مستخلف عنه و با رهبري خليفه ي الهي است، بدون ترديد چنين جامعه اي نيز نشان از خلافت الهي دارد.
به گفته ي شهيد صدر: « مقصود از جانشيني خدايي انسان روي زمين در امور اجتماعي اين است که جامعه ي انساني قبل از هرگونه وابستگي و تعلق، وابسته و منسوب به يک مرکز است و آن مرکز، همان مرکزيت خلافتش يعني خداي تعالي است که او را جانشين خود روي زمين ساخته است. » (9)
افزون بر آن، يکي از شاخص ترين ويژگي هاي جامعه ي آرماني « صبغه و رنگ الهيِ » اين جامعه به معناي واقعي کلمه است:
( صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ )؛ (10)
اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوشنگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.
بدين سان در جامعه ي آرماني همه ي امور اجتماعي، تمام نهادهاي مدني و کليدي، ارتباطات اجتماعي و هرگونه فعاليت افراد در مسئوليت هاي گوناگون جامعه رنگ الهي دارد، به اين معني که نشانه هاي عبوديت و بندگي خدا از آن آشکار است و فضاي جامعه، جلوه گاه اسما و صفات الهي است. به عبارت ديگر، علاوه بر امور تکويني که همه ي مصاديق اسماي الهي و مظاهر جمال و جلال اوست، امور تشريعي و فعاليت هاي اختياري افراد در حوزه ي اجتماع نيز به گونه اي صورت مي گيرد که مصداق عبوديت خدا بوده، همه ي افرادي را که ناظر آن باشند، به ياد خداوند مي اندازد. از حضرت مسيح نقل شده است: « با کسي معاشرت کنيد که شما را به ياد خدا اندازد. » (11) در جامعه ي آرماني افزون بر آن که بسياري از افراد جامعه، داراي اين ويژگي هستند، نظام اجتماعي و فعاليت هاي جمعي نيز از اين شاخصه ها آرماني برخوردار است.
امام رضا (عليه السّلام) در تفسير ( بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ ) فرمودند: معناي اين آيه آن است که: « أسمُ نَفسي بِسمَه مِن سِماتِ الله وَ هِيَ العِبادَة؛ خود را به نشانه اي از نشانه هاي خدا نشانه گذاري مي کنم و آن عبوديت است. » (12)
بر اساس اين حديث شريف، گويا بر پيشاني جامعه ي اسلام ( بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ ) نقش بسته است؛ يعني اين جامعه خود را به نشانه ي عبوديت خدا نشانه نهاده است
اين ويژگي بدان معني نيست که در جامعه ي آرماني به ويژه در جوامع آرماني مياني، هيچ گونه فساد و گناهي واقع نمي شود، چرا که بر اساس اصل آزادي و اختيار انسان، هماره امکان صدور تخلف و گناه از انسان هاي غير معصوم در امور تشريعي وجود دارد. از برخي آيات قرآن هم بر مي آيد که هيچ جامعه اي از گناه و فساد مصون و پيراسته نيست:
( وَ کَذلِکَ جَعَلْنَا فِي کُلِّ قَرْيَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْکُرُوا فِيهَا وَ مَا يَمْکُرُونَ إِلاَّ بِأَنْفُسِهِمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ )؛ (13)
و بدين گونه، در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مىگماريم تا در آن به نيرنگ پردازند، ولى آنان جز به خودشان نيرنگ نمىزنند و درك نمىكنند.
اما اين سخن، با ويژگي خلافت و صبغه ي الهي جامعه ي آرماني منافاتي ندارد، زيرا گناه و فساد در اين جامعه يا در حوزه ي فردي و شخصي صورت مي گيرد و به حوزه هاي عمومي جامعه گسترش نمي يابد و يا اگر در مواردي به امور عمومي راه يافت، بي درنگ با آن برخوردار مي شود و داعيان به سوي خير و ناهيان از منکَر، جامعه را از آن مي پيرايند:
( وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )؛ (14)
و بايد از ميان شما، گروهى، مردم را به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.
ب) آموزه هاي دين، مبناي زندگي اجتماعي
در جامعه ي آرماني، بينش و نگرش، جهان بيني و ايدئولوژي، تفکر و اعتقاد، اخلاق و مفاهيم ارزشي، حقوق و فلسفه ي آن، قوانين، آداب و تشريفات اجتماعي، همه و همه از وحي، اقتباس و از متون اصيل وحياني استخراج مي شود و مبناي زندگي اجتماعي قرار مي گيرد.گفتني است در دوران پيشين نيز آموزه هاي کتاب هاي آسماني، مبناي حاکميت انبيا و اوصياي آنان بوده است:
( إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَ نُورٌ يَحْکُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ کَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلاَ تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لاَ تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ )؛ (15)
ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم فرمان خدا بودند، به موجب آن براى يهود داورى مىكردند؛ و همچنين الهيّون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد؛ و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكردهاند آنان خود كافرانند.
به همين جهت، قرآن کريم اساساً تمسک به کتاب آسماني (16) و پيروي از آن را موجب برخورداري از رحمت الهي (17) و نجات از عذاب معرفي کرده (18) و آن را راه دست يابي به سعادت شناسانده است. (19)
چنان که تعدي از حدود الهي (20) را ظلم شمرده و آن را موجب فرو افتادن در آتش دانسته است. (21)
خداوند متعال در خطاب به اهل کتاب به صراحت پيام داده است:
( قُلْ يَا أَهْلَ الْکِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَيَزِيدَنَّ کَثِيراً مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْيَاناً وَ کُفْراً فَلاَ تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِينَ )؛ (22)
بگو: اى اهل كتاب! تا هنگامى كه به تورات و انجيل و آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است عمل نكردهايد بر هيچ آيين بر حقّى نيستيد. و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، بر طغيان و كفر بسيارى از آنان خواهد افزود. پس بر گروه كافران اندوه مخور.
برابر آيات مذکور، گستره ي دين مداري چنان همه ي امور جامعه ي آرماني را فرا گرفته است که گويي در امور گوناگون زندگي اجتماعي و فردي، جز خواست و اراده ي تشريعي خداوند، معيار ديگري وجود ندارد.
ج) عبادت دسته جمعي
در جامعه ي اسلامي، همواره بين خدا و بندگان و شهروندان پيوند وثيقي وجود دارد؛ از يک سو خلايق، خود را بنده ي خداوند دانسته و حضرتش را اطاعت مي کنند و از سوي ديگر، آنان هرگاه و هر چه بخواهند، از خداوند درخواست مي کنند و حق تعالي نيز دعايش را اجابت نموده و خواسته هايشان را بر مي آورد، ولي افزون بر اين رابطه ي فردي، در جامعه ي آرماني قرآن، اقامه ي عبادات؛ همانند نماز جماعت و مجالس دعا و نيايش، انجام احسان و انفاق به صورت دسته جمعي، ظهور و بروز خاصي دارد و مردم براي حضور در اين گونه آيين ها، اهتمام ويژه اي دارند؛ بر اين اساس زبانِ حال افراد جامعه ي آرماني به صورت جمعي، ( إيَّاکَ نَعبُدُ وَ إيَّاکَ نَستَعِين ) است؛ يعني خدايا! ما به طور جمعي تنها تو را مي پرستيم و عبوديت خالصانه ي تو را به کمک يکديگر که جلوه ي کمک توست، انجام مي دهيم.اين ويژگي همه ي جوامع آرماني الهي است، به همين جهت جامعه ي آرماني و برتر دوران بني اسرائيل (23) به اقامه ي عبادت و نماز دسته جمعي، فرا خوانده شده بودند:
( وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّکَاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِينَ )؛ (24)
و نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و با ركوعكنندگان ركوع كنيد.
اين آيه، نخست به نماز که اوّلين جلوه ي ايمان و مهم ترين رابطه ي عبادي با مولاي حقيقي است، اشاره مي کند و پس از امر به زکات، به برجسته ترين مصداق نماز، يعني نماز جماعت و پيوستن به نمازگزاران، اشاره و به برگزاري نماز همراه با ديگر افراد جامعه، فرمان مي دهد. (25)
امر به حضور يافتن در عبادت و نماز جمعي، خطاب به حضرت مريم (عليها السّلام) نيز آمده است:
( يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِي وَ ارْکَعِي مَعَ الرَّاکِعِينَ )؛ (26)
اى مريم! فرمان برِ پروردگار خود باش و سجده كن و با ركوعكنندگان ركوع نما.
در قرآن کريم نيز نخستين رسالت مؤمنين در صورت تشکيل جامعه ي آرماني، اقامه ي نماز، سامان دهي پرداخت زکات و راهنمايي ديگران تعيين شده است:
( الَّذِينَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ )؛ (27)
همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مىدارند و زكات مىدهند و به كارهاى پسنديده وامىدارند، و از كارهاى ناپسند باز مىدارند، و فرجام همه ي كارها از آنِ خداست.
بر اين اساس در جامعه ي آرماني نهايي قرآن، عبادت جمعي خالصانه و کنار نهادن همه ي مظاهر شرک به عنوان يک ويژگي شاخص مورد توجه واقع شده است:
( وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ )؛ (28)
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين خود قرار دهد. همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين خود قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، تا مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند، و هر كس پس از آن به كفر گرايد؛ آنانند كه نافرمانند.
بديهي است عبادت جمعي تنها به اقامه ي نماز جماعت و حج و ساير عبادات محدود نمي شود، بلکه هر عمل خيري را در بر مي گيرد که براي جلب رضاي خدا صورت پذيرد و منطبق با آموزه هاي شرع مقدس باشد. به عبارت ديگر، هر کاري که حسن فعلي و فاعلي داشته باشد، عبادت محسوب مي گردد. بنابراين، در جامعه ي آرماني افراد علاوه بر آن که به طور فعال در مراسم نيايش و عبادات جمعي، حضور و مشارکت دارند، هرگونه رفتار اجتماعي خود را منطبق با احکام شرع و به قصد جلب رضاي خدا انجام مي دهند، تا تعبير:
( يَعبُدُونَنِي لا يُشرِکُونَ بِي شَيئاً )؛ (29)
تا مرا عبادت کنند و چيزي را با من شريک نگردانند.
در آيه ي پيش گفته را تحقق بخشند.
بر اساس اين رويکرد همگاني، انگيزه هاي مشرکانه در تلاش هاي اجتماعي جامعه ي آرماني جايي ندارد مگر به گونه اي نادر و استثنايي، که جامعه را از وصف کلي عبوديت جمعي خارج نسازد. بدين سان در جامعه ي آرماني، مديريت مديران، منطبق با تکاليف و براي تحقق اهداف ديني است و انگيزه آنان نيز الهي بوده، براي خدا مديريت مي کنند. هم چنين کارمندان و کارگزاران، معلمان و استادان، صنعت گران و کشاورزان و تاجران با انگيزه اي الهي به تلاش و خدمت، تعليم و تربيت و کسب حلال مي پردازند.
هنزمندان و بازيگران سينما و تئاتر نيز به گونه اي هنرورزي مي کنند که با ضوابط شرعي تعارضي نداشته، بتوانند در هنر خود قصد قربت نمايند.
بدين گونه است که به معني واقعي کلمه، جامعه ي آرماني در شئون گوناگون خود، به عبادت جمعيِ خالصانه مي پردازد.
د) تعظيم شعائر ديني
در جامعه ي آرماني، دين و جلوه هاي آييني آن، امري شخصي و دروني تلقي نمي گردد، بلکه علاوه بر تهذيب باطني و اخلاص دروني، مراسم آييني، شعائر، نمادها و نمودهاي ظاهري دين نيز بزرگ داشته مي شود؛ قرآن کريم مي فرمايد:( وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ )؛ (30)
و هر كس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقيقت، آن حاكى از پاكى دلهاست.
به تعبير شهيد مطهري: « شعائر اسلامي يعني کارهايي که وابستگي ما را به اسلام مي رساند. » (31)
بر اين اساس، گرايش و تعلقات ديني و باورهاي عقيدتي در همه ي شئون زندگي هم چون آداب و رسوم اجتماعي، اسم فرزندان، لقب افراد، لباس، قيافه، مجالس، استيل و طراحي شهر و ساختمان هاي آن، نام گذاري خيابان و کوچه ها، در تابلوهايي که نصب مي شود و... بايد تجلي يابد. (32)
تعظيم شعائر، دو اثر و نتيجه ي زيبا در بر دارد:
الف) اثر اثباتي:
تعظيم شعائر، فضاسازي گسترده ي ديني جامعه، تعليم و پرورش افراد بر اساس آموزه هاي دين را ميسور مي سازد و زمينه ي نهادينه سازي فرهنگ ديني را فراهم مي کند.ب) اثر سلبي:
تعظيم شعائر ديني، جامعه را از بروز و ظهور مظاهر شرک و ظلم و ستم و تباهي، پيراسته مي سازد، زيرا جامعه ي آرماني، بايد شهروندان را در برابر انحراف ها و خطاهاي کلي که مسير تکاملي را مسدود مي کند، مصون سازي کند. (33)اهتمام به تعظيم شعائر ديني، به توفيق در پيرايش جامعه کمک مي کند. استاد مصباح يزدي يکي از شاخصه ها را همين پيراستگي دانسته، مي فرمايد: « در جامعه ي آرماني اسلامي، حداقل اين است که عصيان نسبت به خداي متعال آشکارا صورت نپذيرد، يعني مخالفت با احکام الهي و ارتکاب فسق و فجور در حضور ديگران تحقق نيابد. » (34)
بدون شک بي توجهي به اين امر مهم، زمينه فساد و تباهي و عذاب را فراهم مي آورد؛ قرآن پس از وصف تمدنِ قوم ثمود، ايمان و تقوا (35) و انجام عمل صالح را عامل نجات دانسته است. (36) چنان که استکبار، (37) اِعراض از پذيرش حق، (38) تکذيب، (39) ستم (40) انحراف و فسق (41) و فساد (42) را از عوامل هلاکت و نابودي جوامع مختلف معرفي نموده است.
2. خردورزي و دانشجويي
در جامعه ي آرماني قرآن، انديشه ي « حکومت عادل، شهروند عاقل » يک شعار نيست؛ بلکه سازکار جامعه و مديريت آن به گونه اي سامان يافته که همگان در صدد عاقلانه زيستن، انديشيدن، آموختن و فراگرفتن هستند، زيرا خداوند در پيام خود بيش از سيصد بار مردم جامعه را به تفکر فرا خوانده (43) و به رئيس اوّل جامعه ي آرماني چنين تعليم داده است:( وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً )؛ (44)
و بگو: پروردگارا! بر دانشم بيفزاى.
بر اين اساس، خردورزي و دانشجويي شهروندان تا پايان عمر، از ويژگي هاي جامعه ي آرماني قرآن است؛ امام باقر (عليه السّلام) فرمود: « هنگامي که قائم ما قيام کند، دستش را بر سر بندگان خداوند مي گذارد و عقل و خردهاي آن ها را با آن متمرکز ساخته و افکارشان را به کمال مي رساند. » (45)
نکته ي مهم آن است که در جامعه ي آرماني نه تنها دانشِ ديني و علومِ انساني در اوج است، بلکه فراگيري و آموزش همه ي علوم مفيد و مورد نياز، رواج دارد. استاد مطهري در اين باره مي نويسد:
بديهي است که اسلام، جامعه اي مي خواهد مستقل، آزاد، عزيز، سربلند و مستغني. با عنايت به آن که بدون علم نمي توان جامعه اي غني، مستقل، آزاد، عزيز و قوي به وجود آورد، خود به خود نتيجه مي گيريم که مسلمانان بايد همه ي علومي که مقدمه ي رسيدن به هدف هاي اسلامي است فرا گيرند و کوتاهي نکنند. با اين مقياس مي توانيم همه ي علوم را، علوم ديني بدانيم. (46)
گفتني است لزوم کسب دانش در جامعه ي آرماني، شامل همه ي مردان و زنان، دختران و پسران مي شود، چرا که اسلام در ضرورتِ تحصيل علم، ميان مرد و زن فرقي قائل نيست؛ اگر چه در مواد و شيوه يا در اولويت آموختن برخي دانش ها نسبت به دانش هاي ديگر تفاوت وجود دارد.
رويکرد علمي جامعه و توانايي افراد جامعه ي آرماني نهايي بر اثر پيشرفت علم در آن زمان، به گونه اي است که بر اساس روايات: « حکمت در آن عصر فراگير شده به گونه اي که يک زن مي تواند در خانه ي خود بر اساس کتاب خدا و سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) داوري کند. » (47)
در جامعه ي آرماني، علوم تجربي و به ويژه علم پزشکي در اوج پيشرفت خود قرار دارد و بيماري هاي گوناگون در کوتاه ترين مدت معالجه مي شوند. حضرت مهدي (عليه السّلام) نيز با اذن و ياري الهي وچه بسا با استفاده از علوم ويژه، بيماران غير قابل درمان را نيز بهبود مي بخشد. به همين جهت عمر طبيعي انسان افزايش يافته و چندين برابر عمر کنوني مردم به سلامت زيست خواهند کرد.
3. اقامه و نهادينه سازي عدالت
اقامه ي عدالت، ستون اصلي جامعه ي آرماني اسلامي است، لذا يکي از شاخصه هاي اصلي جامعه ي آرماني قرآن، اقامه ي عدالت همه جانبه توسط مردم جامعه ي آرماني است:( لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ )؛ (48)
به راستى ما پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.
بر اساس اين آيه، ساختن جامعه اي عدالت خواه، هدف و آرمان تمام رسولان الهي بوده است. نکته ي قابل تأمّل در آيه ي مذکور، آن است که عدالت را به عنوان وصف مجموع مردم جامعه و نه به عنوان وصف اخلاق شخصي افراد، مطرح ساخته است. هر چند يکي از لوازم تحقق عدالت و قسط اجتماعي آن است که افراد عدالت خواه تعليم يافته ودر زندگي فردي خود نيز به عدالت رفتار کنند.
بر مبناي آيات کريمه قرآن، عدالت ورزيدن از يک سو، مأموريت رهبران و کارگزاران جامعه ي آرماني است:
( وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَکُمُ )؛ (49)
و مأمور شدم كه ميان شما عدالت برپا كنم.
هم چنان که از سوي ديگر، اقامه ي عدالت، مسئوليت تک تک افراد جامعه ي آرماني نيز هست:
( إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ )؛ (50)
در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد.
در جامعه ي آرماني قرآن، چنان عدالت خواهي و عدالت ورزي، در ميان مردم نهادينه شده که خويشاوندان، دل سوزي يا انگيزه هاي ديگر آن ها را از برپا ساختن عدالت باز نمي دارد، بدين رو شهادت در دادگاه ها برابر عدل ارائه مي شود حتي اگر ضد خود شهادت دهنده يا يکي از بستگان او باشد (51) چنان که هرگز دشمني با افراد، باعث نمي شود کسي از مسير عدالت خارج شود. (52)
گفتني است بسياري از کمالات اخلاقي، مي تواند موجب تعالي جامعه گردد، اما هيچ يک نمي تواند جايگزين عدالت شده، کارکرد اجتماعي عدالت ورزي را داشته باشد، زيرا عدالت اجتماعي صرفاً به معني رفتار عادلانه و توزيع يکسان امکانات اجتماعي ميان افراد نيست، بلکه فراتر از آن، عدالت به مفهوم سامان بخشيدن به تمام نابساماني هاي اجتماعي، بي نظمي ها و مفاسدي است که ريشه در ظلم و تضييع حقوق افراد دارد.
با توجه به تقدم عدالت بر نيکي و انفاق در آيه ي پيش گفته، شايد بتوان چنين استفاده کرد که اهميت عدالت و نقش آن در شکل دادن به جامعه ي آرماني مورد نظر قرآن، بيشتر و مؤثرتر از ساير ارزش هاي اخلاقي است. استاد مطهري در اين باره بيان جالب توجهي دارد: « علماي اخلاق، جود را از عدل بالاتر دانسته اند، ولي امام علي (عليه السّلام) با کمال صراحت مي گويد: عدل از بخشش بالاتر است. از او پرسيدند:
أيَّهما أفضل؛ العَدلُ أمِ الجُودُ؟ فَقال (عليه السّلام): العدلُ يَضعُ الأُمورَ مَواضعَها والجُودُ يُخرِجُها مِن جِهتِها؛
عدل بهتر است؛ چون عدل هر چيز را در جاي خود قرار مي دهد [ و هر حقي را به ذي حقِّ واقعي مي رساند ]؛ اما جود و بخشش، امور را از محلّ خود خارج مي کند.
وَ العدلُ سائِسٌ عامٌ و الجود عارضُ خاص؛
عدالت، اداره کننده ي عُموم است [ پايه و مبناي زندگي عمومي قرار دارد و بر اساس آن ها مي توان مقررات وضع و اجرا کرد ] و بخشش، موردي است خاص و ويژه.
البته از نظر فردي و اخلاق شخصي، جود از عدل بالاتر است؛ اما از نظر زندگي اجتماعي و از جنبه ي عمومي که افراد اجتماع را به صورت يک واحد در مي آورد، عدل از جود بالاتر است. عدل در اجتماع به منزله ي پايه هاي ساختمان است و احسان به منزله ي رنگ آميزي و زينت ساختمان؛ اوّل پايه بايد درست باشد، بعد نوبت به زينت و نقاشي مي رسد. به علاوه چون جودها و انبارها که در مواقعي خوب و مفيد است و از نظر جود کننده فضيلتي بسيار عالي است، گاه از نظر گيرنده فضيلت نيست. اگر رعايت موازين اجتماعي نشود و حساب نکرده صورت گيرد همين فضيلت اخلاقي موجب بدبختي عمومي و خرابي اجتماع مي گردد. هرگز انساني که تفکر اجتماعي ندارد و با مقياس هاي فردي اندازه گيري مي کند، نمي گويد: عدل از جود بالاتر است اما امام علي (عليه السّلام) در اين سخن بسيار پر قيمت خود به عدل از نظر اجتماعي نگاه مي کند. اين سخن کسي است که فلسفه ي اجتماعي روشني دارد. (53)
شايد به همين جهت در روايات، عدالت، حيات جامعه و بي عدالتي، مرگ جامعه برشمرده شده است (54) و در بسياري از روايات، کارکرد اجتماعي عدالت مورد توجه قرار گرفته است:
العدلُ قوامُ البريّهِ؛ (55)
عدالت، برپا دارنده مردم است.
العدلُ يُصلح البريُةَ؛ (56)
عدالت، مردم را اصلاح مي کند.
از سوي ديگر، قرآن کريم با معرفي ظلم و طغيان به عنوان عامل اصلي هلاکت اقوام پيشين، (57) جامعه ي آرماني را فاقد اين پلشتي ويران گر مي خواهد.
ذکر اين نکته لازم است که قلمرو عدالت، تمام عرصه هاي فردي و اجتماعي را در بر مي گيرد و عدالت در سخن و گفتار، (58) داوري، (59) گواهي و شهادت دادن، (60) نگارش داد و ستدهاي اقتصادي (61) عدالت نسبت به اقليت هاي مذهبي (62) و عدالت فرهنگي (63) را شامل مي گردد.
4. اعتدال و ميانه روي
جامعه ي آرماني در همه ي شئون خود از افراط و تفريط احتراز نموده، حدّ اعتدال را رعايت مي نمايد. قرآن کريم اعتدال را نه وصف فرد، بلکه به عنوان ويژگي جامعه مطلوب مورد توجه قرار داده است:( وَ کَذلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهِيداً )؛ (64)
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.
واژه ي « وسط » هم به معني متوسط ميان دو چيز آمده و هم به معني جالب و زيبا و مال و شريف و اين هر دو ظاهراً به يک حقيقت باز مي گردد، زيرا معمولاً شرافت و زيبايي در آن چيزي است که از افراط و تفريط به دور باشد و در حدّ اعتدال قرار گيرد. بر اين اساس، بسياري انديشمندان آيه را ناظر به ويژگي اعتدال و ميانه رو بودن امت اسلامي دانسته اند، (65) ولي علامه طباطبايي، واژه ِي « وسط » در آيه ي مذکور را به معني واسطه بودن امت اسلامي ميان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ساير مردم شناسانده است. (66)
به استناد اطلاق آيه، مي توان گفت: اعتدال و ميانه روي در امت اسلامي، همه جانبه است و عرصه هاي گوناگون حيات امت را در بر مي گيرد. به ديگر سخن، امت اسلامي از هر جهت معتدل و ميانه رو است؛ معتدل از نظر عقيده، نه طرف دار جبر است و نه پيرو تفويض، نه در صفات خداوند معتقد به تشبيه است و نه به تعطيل. معتدل از نظر ارزش هاي معنوي و مادي، نه به کلي در جهانِ مادّه فرو مي رود که معنويت به فراموشي سپرده شود و نه آن چنان در عالَم معني فرو مي رود که از جهان مادّه به کلي بي خبر گردد، نه هم چون گروه عظيمي از يهود جز گرايش مادي چيزي را نشناسند و نه هم چون راهبان مسيحي، به طور کلي دنيا را ترک گويند. معتدل از نظر علم، نه آن چنان شيفته ي دانش هاي خويش است که علوم ديگران را پذيرا نشوند و نه آن گونه خودباخته است که به دنبال هر صدايي برخيزد. معتدل از نظر روابط اجتماعي، نه به اطراف خود حصاري مي کشند که از جهانيان به کلي جدا شوند و نه اصالت و استقلال خود را از دست مي دهند که هم چون غرب زدگان و شرق زدگان در اين ملّت و آن روش ذوب شوند. معتدل از نظر شيوه هاي اخلاقي، از نظر عبادي، از نظر فکر و خلاصه معتدل در تمام جهات زندگي و حيات.
آري، يک مسلمان واقعي در يک جامعه ي آرماني هرگز انساني يک بعدي نيست، بلکه انساني است با ابعاد مختلف: متفکر، با ايمان، دادگر، مجاهد، شجاع، مهربان، فعال، آگاه و با گذشت.
گفتني است در پايان آيه، امت اسلامي، شاهد، گواه و نمونه ي امت هاي ديگر و پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) شاهد و نمونه ي امت اسلامي معرفي شد، شايد رازش همان اعتدال و ميانه روي است که امت اسلامي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آموخته است؛ به علاوه، کساني که در خطّ ميانه قرار دارند، مي توانند تمام خطوط انحرافي در چپ و راست را ببيند. (67)
پي نوشت ها :
1. حنافاخوري، تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ص 63.
2. روم، آيه ي 42.
3. شعرا، آيات، 67، 103، 121، 139، 158، 174 و 190.
4. بقره، آيه ي 30.
5. ( وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً )؛ اسراء، آيه 70 .
6. اعراف، آيه ي 179؛ « آنان مانند چهارپايانند بلکه بسي گمراه تر، آنان همان غافلان هستند ».
7. نور، آيه ي 55.
8. بقره، آيه ي 30.
9. سيد محمد باقر صدر، خلافت انسان در روي زمين، ترجمه ي دکتر جمال موسوي، ص 13.
10. بقره، آيه ي 138.
11. همان.
12. طباطبايي، الميزان، ج1، ص 22.
13. انعام، آيه ي 123.
14. آل عمران، آيه ي 104.
15. مائده، آيه ي 44.
16. اعراف، آيه ي 170.
17. انعام، آيه ي 155.
18. زمر، آيه ي 55.
19. نور، آيه ي 51-52.
20. بقره، آيه ي 229.
21. ( وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ )؛ نساء، آيه ي 14.
22. مائده، آيه ي 68.
23. قرآن، آن را جامعه ي برتر نسبيِ آن دوران شناسانده، مي فرمايد: ( يا بَني إسرائِيلَ أذکُرُوا نِعمَتِيَ الَّتِي أَنعَمتُ عَلَيکُم وَ أنَّي فَضَّلتُکُم عَلَي العالَمين )؛ اي فرزندان اسرائيل! از نعمت هايم که بر شما ارزاني داشتم و از اين که من شما را بر جهانيان برتري دادم، ياد کنيد.
24. بقره، آيه ي 43.
25. عبدالله جوادي آملي، تفسير تسنيم، ج4، ص 111.
26. آل عمران، آيه ي 43.
27. حج، آيه ي 41.
28. نور، آيه ي 55.
29. همان.
30. حج، آيه ي 32.
31. مطهري، پانزده گفتار، ص 176 و 201.
32. همان، ص 179.
33. نور، آيه ي 55.
34. مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن و سنّت، ص 414.
35. نمل، آيه ي 53.
36. هود، آيه ي 66.
37. عنکبوت، آيه ي 39.
38. سبأ، آيه ي 16.
39. اعراف، آيات 72 و 64؛ عنکبوت، آيه ي 37؛ فرقان، آيه ي 37 و انبياء، آيه ي 77.
40. هود، آيات 94، 100 ،101؛ سبأ، آيه ي 19 و عنکبوت، آيه ي 40.
41. صف، آيه ي 5.
42. اعراف، آيه ي 86.
43. طباطبايي، الميزان، ج5، ص 255.
44. طه، آيه ي 114.
45. « إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤؤس العباد فجمع به عقولهم و أکمل به أحلامهم »؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص 336 و صافي گلپايگاني، منتخب الاثر... ، ص 483.
46. مطهري، بيست گفتار، ص 186.
47. « و تؤتون الحکمة في زمانه حتي أنّ المرأة تقضي في بيتها بکتاب الله تعالي و سنّة رسول الله »؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص 352.
48. حديد، آيه ي 25.
49. شوري، آيه ي 15.
50. نحل، آيه ي 90 و نساء، آيه ي 135.
51. نساء، آيه ي 135.
52. مائده، آيه ي 8.
53. مطهري، مجموعه ي گفتارها، ص 161.
54. بحارالانوار، ج1، ص 64-65.
55. آمدي، غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص 203.
56. همان، ص 133.
57. نجم، آيه ي 50-52.
58. انعام، آيه ي 152.
59. نساء، آيه ي 58.
60. مائده، آيه ي 8.
61. بقره، آيه ي 282.
62. مائده، آيه ي 42.
63. اعراف، آيه ي 181.
64. بقره، آيه ي 143.
65. مطهري، اسلام و نيازهاي زمان، ج1، ص 47.
66. طباطبايي، الميزان، ج1، ص 446-451.
67. ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج1، ص 487 .
محمدي آشناني، علي؛ (1392)، جامعه آرماني قرآن کريم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}